تنها تو را میشناسم به نام ما میشناسم
از ابتدا میشناسم تا انتها میشناسم
تنها تو را میشناسم تو را که این همه خوبی
سپیدی هر سپیده تو سرخی هر غروبی
تو سرخی هر غروبی...
تنها تو تک سایه بونی میان این بی درختی
تنها تویی که گریزی از این همه تیره بختی
بیا ببین در چه حالم با تو چه پر پر و بالم
اگه که شعر محالم ببین ببین چه زلالم
نفس نفس همه از من شکفتن و گفتن از تو
مرا چه خوش مینویسی همیشه چون غزلی نو
دوباره ای بی نهایت نهایت خود من شو
ترانه ها همه از تو هوای ما همه از تو
هوای ما همه از تو...
تنها تو تک سایه بونی میان این بی درختی
تنها تویی که گریزی از این همه تیره بختی
بیا ببین در چه حالم با تو چه پر پر و بالم
اگه که شعر محالم ببین ببین چه زلالم