دکلمه 1چرخ که امشب که به کام دل ما خواسته گشتن
دامن وصل تو نتوان به رقیبان تو هشتن
نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن
شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تاکه همسایه نداند که تو در خانه مایی
سعدی این گفت و شد از گفته خود باز پشیمان
که مریض عشق تو هدر گوید و هذیان
به شب تیره نهفتن، نتوان ماه درخشان
کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان
پرتو روی تو گوید که تو در خانه مایی